15.

الان که دارم تندتند هرچی کار باقیمونده ست رو انجام میدم یاد تو میوفتم.تو که 6 سال قبل تو شرایط فعلی من بودی.الان میفهمم چقدر نیاز به بودن کسی داشتی و چقدر من خودخواه بودم که درک نکردم.و من چقدر الان دلم میخواست اینجا بودی و میدیدی منو که واست تعریف کنم که بگم ببین منو ببین رسیدم بهت ببین تجربه کردم حالتو.من نمیدونم کجایی حتی اونقدری شرایط ندارم که دنبال ردی ازت باشم نمیدونم به کدوم مرحله از زندگیت رسیدی نمیدونم هنوز همون شهری یا اومدی به شهر خودمون نمیدونم اصلا منو یادت هست یا نه ولی فقط اینو میدونم که دلم برات تنگ شده.کاش میفهمیدم هیچ حسی تو دنیا بهتر دوست داشته شدن نیست و تو چقدر خوب بلد بودی اینو نشون بدی. تو چقدر لفظ و ادا نبودی.من شدم دیالوگ نویدمحمدزاده اونجا که میگه "ولی من الان دلم پر میکشه واسه اینکه یه بار دیگه ببینمش" . 15....ادامه مطلب

یادت میوفتم.کاش میشد یبار اتفاقی ببینمت بدون اینکه همدیگرو بشناسیم.فکر میکنم باید ازت معذرت خواهی کنم.کاش به همین راحتی همه چیو رها نکرده بودم:/

15....

یه داستانی رو فرض کن که شخصیت اولش با خودش مرور میکنه:من کشیدم کنار با اینکه هر روز تو فکرم بود با اینکه دلم تنگ بود اما نمیخواستم بیشتر ازین فک کنم که زیادی بها دادم.جالب این بود که اونم انگار نه انگار بود اصن خبری نشد تااااا اینکه اومدم و دیدم اسمش افتاده رو گوشیم.دلم نلرزید اصن تعجب نکردم خیلی دلم میخواست بگم منم شلوغم اما انقدر خسته و بی پناه بودم که نتونستم تحمل کنم تا ببینم دوباره خبر میگیره یا نه.پس خودم پیشقدم شدم.تهش فک کنم بیخدافظی بود.یه جایی وسط مکالمه چیزی گفت که بهم  برخورد چون انتظار نداشتم با خودم خیال کرده بودم اونقدری مهمم که اینو نگه اما گفت و برای دفاع هم گفت که خب خودت یه چیزی میگی که منم بگم نه و اینا ولی اینجوری نیست.دلم میخاد اگه از کسی بدم اومد اگه جایی ناراحت شدم یادم نره یادم نره که این دل و فکر لعنتی نره سمتش.یادم نمیره اما....................................................................یعنی بریم اونی که جدی اومده رو همراهی کنیم و دل بکنیم از هرچی آدم نصفه نیمه ست؟ 15....ادامه مطلب

چرا باید این چنین کنی با خودت؟مربوط به این ماهه؟ناشی بازی درمیاری!چرا باید تو زنگ بزنی؟چرا دوباره زنگ زدی؟چرا گذاشتی اون بگه خداحافظ؟چرا دیگه آخر مکالمه حرفای دیگه اش رو نزد؟چرا خیلی عادی خداحافظی کرد؟چرا به یه هفته نکشیده تو دوباره پیام دادی؟میفهمی داری چیکار میکنی؟تو!این آخری رو که خوند و ج نداد!چرا اونقدری که باید بهت برنخورد؟چرا ازش بدت نمیاد؟دورش پره ها اصلا جا واسه تو نیستا.بفهم!خواهش میکنم.نذار از این بیشتر در دسترس باشی.کاش ازشبدت بیاد.خیلی سریع.حداقل این چند وقت به خاطر یه نفری که مبهمه ولی هست.به خاطر اون. 15....ادامه مطلب

چرا باید برام مهم باشه چیکار میکنی؟چرا باید اسمتو سرچ کنم؟چرا باید ببینمت و دلم بسوزه واسه خودم؟لعنت به دلی که گیر کنه.چرا میای حرف میزنی و میری تویی که بلد نیستی ثابت کنی و فقط لفظی.فقط ادایی.کاش ازت بدم بیاد.کاش جوابتو ندم.اونجا که نمیشه وگرنه چه پتانسیلی واسه کراش زدن داشت.همیشه یا زمان نامناسب بودم یا مکان نامناسب.هیچ کدوم یبار هم که شده درست و به دل من نبود.اونجا که حس خوب توجه و دیده شدن هست نمیشه.به هیچ وجه هم نمیشه.توفیق اجباری باید کاملا عادی برخورد کنی در حالیکه در موقعیت های دیگه اینطوری برخورد نمیکردی. 15....ادامه مطلب

15....

از اتفاقات پریروز ناراحتم.کلا روزم نبود دوست داشتم با اونا باشم اما اینا دوست نداشتن بدم اومد ازشون دلم میخواد تموم شه زود زود.دلشوره دارم تا یکسال.خدایا نمیخوام به بدی و ضایع شدن من و بدبختیم و استرس بگذره خودت یه کاریش بکن

15....

15....

15....

تا حالا گفتم هر چی خودت میدونی صلاحه منم راضیم به رضای خودت.اما فقط خواهش میکنم اینبار نشه مثه 5سال پیش و پارسال و ماجراهای قبلی.خودت جوری برام ردیفش کن تو دلم آشوب نشه. خدا من تنهام.نمیخوام دردمو به بقیه بگم.کمکم کن مثه همیشه.اگر هم ته همه اینا نمیخواد جوری بشه که بعد از سالها خیالم راحت بشه و دلم بی غم پس ازت میخوام سریع تر ببریم پیش خودت. خودت میدونی چند وقته به امید این میخوابم که صبح رو بیدار 15....ادامه مطلب